An interesting little story, which indirectly continues the tale started in Father Goriot. While the main theme in the story is avarice, there is a thin thread of continuity that touches upon the fate of Mme. de Restaud and her children, shedding new light on what happened after her father's, M. Gor

گوبسک :« شما جوان هستید و افکار مناسب سن و سالتان را دارید، در هیمه نیم‌سوخته بخاریتان، جز چهره زنان را نمی‌بینید، اما من در آنها فقط زغال می‌بینم».

احتمالا بزرگترین ضربه‌هایی که میخوریم و رنج‌هایی که می‌کشیم به این ارجاع دارد که ما عمدتا در تناقضات اخلاقی روانی، منطقمان را با اخلاق تطبیق می‌دهیم.
مثل

داستان درباره یه پیرمرد رباخواره که دارایی یه کنت جوان بنا به دلایلی دست اونه و از زبون یکی از مشتریاش که دوستشم شده و وکیلشم هست گفته میشه
صحبت های خود گوبسک با وکیل خیلی واسم جالب بود،
من دوستش داشتم و بعد از خوندنش ترغیب شدم که بقیه کتاب های بالزاک هم بخونم ،اینکه متوجه شدم توی کتاب های مختلفش از

Me gusta que Balzac mencione a personajes de otras historias. Es como saber que pasa antes o después en la vida de los mismos.

"Gobsekas" – apysaka – vienas geriausių Balzako kūrinių. Ne kartą taisytas, kol dabar skaitome šią paskutinę autoriaus redakciją. Ryškūs charakteriai (ne veltui autorius savo mokytoju laikė Moljerą), o pagrindinis (neigiamas!) veikėjas palūkanininkas, tapęs baronu, niekinantis žmones, bedvasis skept

Στα 1816 ο δεκαεπτάχρονος Balzac μπήκε ως μαθητευόμενος στο δικηγορικό γραφείο του κυρίου Guyonnet de Merville, που υπήρξε ένας τίμιος και ακέραιος άνθρωπος και που, χωρίς να το επιδιώξει, αποτέλεσε πηγή εμπνευσης τόσο για τον θεατρικό συγγραφέα Eugène Scribe, (τον εβαλε να πρωταγωνιστεί στο έργο το